پلیمر ۹۰

وبلاگ مهندسین پلیمر دانشگاه علوم تحقیقات ۹۰

پلیمر ۹۰

وبلاگ مهندسین پلیمر دانشگاه علوم تحقیقات ۹۰

یه چیزی بگو

سلااااااااااااااااااام 

خیلی وقته پست نذاشتم ٬ دلم تنگ شده بود 

این پست  یه موضوع آزاد هست ٬ یعنی چی؟!! 

من  دوست دارم  یک جمله ای که دوست دارم رو  بنویسم  ..... 

حالا شما هم می تونید جمله مورد علاقتون رو بذارید تو  بخش نظرات. 

( راستی تعداد نویسند هامون زیاد شده ها )

نظرات 23 + ارسال نظر
صبحگل مظلومی یکشنبه 10 اردیبهشت 1391 ساعت 11:54 ب.ظ

تو برمیگردی
و مهم نیست مردم چه میگویند.
مردم
همیشه باید حرفی برای گفتن
داشته باشند!

( رضا کاظمی )

A.E دوشنبه 11 اردیبهشت 1391 ساعت 12:53 ب.ظ

تاهستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آیی که نیستم
(شهریار)

parand سه‌شنبه 12 اردیبهشت 1391 ساعت 03:00 ب.ظ

گر قادر نیستی خود را بالا ببری
همانند سیب باش
تا با افتادنت اندیشه‌ای را بالا ببری!!!!!!

(دکتر شریعتی)

Mehri banoo چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391 ساعت 12:11 ق.ظ

لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند
ولی خوش به حالشان که لنگه ی همند...

" زنده یاد حسین پناهی "

دکتر پ.ا پنج‌شنبه 14 اردیبهشت 1391 ساعت 07:52 ب.ظ

be rahi didam barge khazan pajmorde ze bidade zaman kaz shakhe joda bood...

مهندس(پ) جمعه 15 اردیبهشت 1391 ساعت 05:34 ب.ظ

فرمان دادم تا بدنم را بدون تابوت و مومیایی به خاک بارند تا اجزا بدنم ذرات خاک ایران راتشکیل دهد...... .



(کورش کبیر)

S جمعه 15 اردیبهشت 1391 ساعت 05:43 ب.ظ

من شخصاً دوست دارم بیاموزم،اگرچه همیشه

نفرت دارم از اینکه به من بیاموزند.

S جمعه 15 اردیبهشت 1391 ساعت 06:16 ب.ظ

راستی من نگفتما (وینستون چرچیل)گفته!!!!!!!!!

m.m شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 07:22 ب.ظ

من نگویم که کنون با که بشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر عاقل و زیرک باشی

bagher nouri شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 10:11 ب.ظ

خداوند می فرمایند :


هرگاه بنده ای مرا می خواند


آن چنان به سخنان او گوش می دهم


که انگار بنده و آفریده ای جز او ندارم


اما شگفتا


بنده ام همه را طوری می خواند


که انگار همه خدای اویند


جز من

bagher nouri شنبه 16 اردیبهشت 1391 ساعت 10:14 ب.ظ

باران باش که در باریدنش علف هرز و گل سرخ از برایش یک معناست

دکتر پ.ا دوشنبه 18 اردیبهشت 1391 ساعت 12:58 ق.ظ

خرم ان روزکه از این منزل ویران بروم راحت جان طلبم وز پی جانان بروم

شیما امیری سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 07:44 ق.ظ

امپراتور یونان به کوروش گفت : ما برای شرف میجنگیم شما برای ثروت دنیا . کوروش پاسخ داد : هر کس برای نداشته هایش میجنگد .

شیما امیری سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 07:49 ق.ظ

*میدانی ... !؟ به رویت نیاوردم ... ! *
* از همان زمانی که جای " تو " به " من " گفتی : " شما " *
*فهمیدم *
*پای " او " در میان است ...*
(حسین پناهی)


[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 08:02 ق.ظ


..سلامتیه اون پسری که...
10سالش بود باباش زد تو گوشش هیچی نگفت...
..
20سالش شد باباش زد تو گوشش هیچی نگفت....
... ... ... ... ..
30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زیر گریه...!!!
..
باباش گفت چرا گریه میکنی..؟
..
گفت: آخه اونوقتا دستت نمیلرزید...! :(

عطیه سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 07:39 ب.ظ

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
خسته ام زین عشق دلخونم نکن
من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو،من نیستم
گفت ای دیوانه لیلایت منم
در رگت پیدا و پنهانت منم
سالها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

مهندس(پ) سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 09:05 ب.ظ

خدایا!
به هرکی دوست میداری بیاموز که عشق اززندگی کردن بهتر است و به هرکس که بیشتر دوست میداریش بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است !

(دکتر شریعتی)

parand سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 11:41 ب.ظ

سعی کن عظمت در نگاهت باشد ، نه در چیزی که بدان می نگری !

Mehri banoo سه‌شنبه 19 اردیبهشت 1391 ساعت 11:49 ب.ظ

"دنیا "را بغل گرفتیم گفتند:امن است هیچ کاری با ما ندارد، خوابمان برد.بیدار شدیم ،دیدیم...
آبستن تمام دردهایش شده ایم.
'' حسین پناهی"

دکتر پ.ا چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 12:26 ق.ظ

doosetoon daraaaaaaaaam

S چهارشنبه 20 اردیبهشت 1391 ساعت 11:56 ب.ظ

از تمام رمز و رازهای عشق
جز همین سه حرف
جز همین سه حرف ساده میان تهی
چیز دیگری سرم نمی شود
من سرم نمی شود
ولی...
راستی
دلم
که می شود!


قیصر امین پور

صبحگل مظلومی جمعه 22 اردیبهشت 1391 ساعت 12:54 ب.ظ

مشت می کوبم بر در، پنجه می سایم بر پنجره ها، من دچار خفقانم، خفقان.
من به تنگ آمده ام از همه چیز! بگذارید هواری بزنم: - آی! با شما هستم! این درها را باز کنید!
من به دنبال فضایی می گردم: لب بامی، سر کویی، دل صحرایی که در آنجا نفسی تازه کنم،
آه! می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما هم برسد! من هوارم را سر خواهم داد! چاره ی درد مرا باید این داد کند از شما;خفته ی چند! چه کسی می آید با من فریاد کند؟

دکتر پ.ا جمعه 29 اردیبهشت 1391 ساعت 04:48 ب.ظ

man miam ba ham faryad konim

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد